English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (962 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
erosion control U جلوگیری از فرسایش
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
premune U ناشی از جلوگیری
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
constructive trust U منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
under lay U زیرانداز فرش [جهت جلوگیری از سر خوردن آن بر روی زمین که معمولا از جنس نمد و یا مشمع می باشد.]
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorms U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
allocate U منظور کردن
allocates U منظور کردن
to make allowance U منظور کردن
allocating U منظور کردن
retread process U تقویت روکش روکش دوباره
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
sand blast U شن باران کردن
slugged U گلوله باران کردن
slugs U گلوله باران کردن
missile U موشک باران کردن
slug U گلوله باران کردن
shoot U تیر باران کردن
cannonade U گلوله باران کردن
missiles U موشک باران کردن
shell off U گلوله باران کردن
shoots U تیر باران کردن
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
to do over U روکش کردن
plates U روکش کردن
board U روکش کردن
encrust U روکش کردن
plate U روکش کردن
case U روکش کردن
overlaid U روکش کردن
veneer U روکش کردن
plating U روکش کردن
face U روکش کردن
cases U روکش کردن
boarded U روکش کردن
faces U روکش کردن
To stone someone . U کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
coat U پوشاندن روکش کردن
recaps U روکش کردن لاستیک
coated U پوشاندن روکش کردن
coatings U پوشاندن روکش کردن
retread U روکش کردن لاستیک
retreads U روکش کردن لاستیک
resurface U روکش تازه کردن
lead coat U روکش کردن سربی
resurfaces U روکش تازه کردن
coats U پوشاندن روکش کردن
chrome plate U روکش کردن با کروم
worming U روکش کردن طناب
resurfaced U روکش تازه کردن
recapping U روکش کردن لاستیک
metallize U روکش کردن با فلزات
recapped U روکش کردن لاستیک
recap U روکش کردن لاستیک
re tread U روکش کردن لاستیک
bulid up U با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
aluminum coating by spraying amalgamate U روکش الومینیوم کردن امیختن
cover U روکش کردن پوشانیدن پوشش
coverings U روکش کردن پوشانیدن پوشش
covers U روکش کردن پوشانیدن پوشش
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
steel face U روکش کردن یا روسازی کردن با فولاد
encases U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
encase U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encased U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
eudaemonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
rebuffs U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
restrains U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
holds U جلوگیری کردن
pull up U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
hold U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
rebuffed U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
to provide against U جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
check U جلوگیری کردن از
inhibits U جلوگیری کردن
checks U جلوگیری کردن از
inhibit U جلوگیری کردن
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shielding U زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
coatings U روکش کردن استر کردن
coated U روکش کردن استر کردن
coats U روکش کردن استر کردن
coat U روکش کردن استر کردن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
hinders U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered U ممانعت کردن جلوگیری کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1What is the first name of your favorite uncle
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1gorse melatonin
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2مهرآسا
1popsicle
1Arousing
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com